شب باهم ماندن تا فراسوی زمان شب عاشق بودن دلهره ی دست های پاک پشت دیوارهای سرد ندانسته ها خنجرهی آهنین می کشد انتظار پاره کند بی قرار دل بی تاب و پر از شور تپش می تپد آرام و گرم فصل دوست داشتن آموزش عاشق ماندن در کنار هجرت هر ثانیه دستهای بی پناه ما سهم یکدیگرند از آرامش دنیا پرده های رنگین پر از شادی طرحی از هزار نقش خوشحالی همه افسوس ؟! همه خالی ؟! رقص و پایکوبی در سرای بی خیالی می نهد گاهی جوان در دل دخترک ... پشت دیوار پر از هیچ و سکوت قلبها جنس دل دیوار است هر نگاه پیری و یخی تهی از دلدادگی می خراشد دل دختر خون گرم می چکد آرام آرام می نگارد زیبا : دوستت دارم
شب آغاز طلوع
نوشته شده در سه شنبه 86/10/4ساعت
11:1 صبح توسط ساجد بهشتی نظرات ( ) |
Design By : Pichak |